قطع نخاع شدن قلدر مدرسه در یک ماجرای عشقی | سهیلا گفت باردار است و…

جوانی با مراجعه به دایره مددکاری پلیس گفت که مادرم مرا لوس بر آورد و در کودکی و نوجوانی قامت درشت و چهره زیبایم مرا به قلدر مدرسه تبدیل کرد به گونه‌ای که همه را آزار می‌دادم.

افسردگی مردان - مجردی - سرنوشت مردان

به گزارش همشهری آنلاین، جوانی با مراجعه به کلانتری گلشهر مشهد به کارشناس دایره مدکاری گفت: از همان دوران کودکی بسیار پرشر و شور و نازپرورده مادرم بودم، به گونه‌ای که مادرم بر خطاهایم سرپوش می‌گذاشت و از لوس‌بازی‌هایم دفاع می‌کرد. قامت درشت و چهره زیبایم نیز مرا به قلدر مدرسه تبدیل کرد تا حدی که همه را آزار می‌دادم.

یک روز مقداری ترقه خریدم و با خودم به مدرسه بردم. تعدادی را به دوستانم دادم و بقیه را در جیبم پنهان کردم. وقتی خانم‌معلم کلاس‌اولی‌ها از پله‌ها پایین می‌آمد، یکی از آنها را جلوی پایش منفجر کردم. او بدجور آسیب دید و از پله‌ها افتاد. من هم برای آنکه شناخته نشوم، باقیمانده ترقه‌ها را درون دستم و در جیبم مخفی کردم، ولی ناگهان یکی ترکید و دست و صورتم سوخت. ۵ روز در بیمارستان بستری بودم و خال‌خال‌های ناشی از سوختگی روی صورتم باقی ماند که به‌شدت مرا عذاب می داد.

  • عاشق دوست شوهرم شدم و… | ماجرای زنی که پلیس دستگیرش کرد
  • ازدواج شوم پسر ۱۸ ساله با دختری که ۱۰ سال بزرگ‌تر بود

در همین شرایط بود که به پیشنهاد یکی از دوستانم، به مادرم اصرار کردم برایم موتورسیکلت بخرد، ولی پدرم به دلیل نداشتن گواهینامه راضی نمی‌شد. با وجود این، تابستان سر کار رفتم و بالاخره مادرم با پس‌اندازی که داشتم، پدرم را به خرید موتورسیکلت راضی کرد تا من ناراحت نباشم. از آن روز به بعد مقابل مدارس دخترانه می‌رفتم و با دوستانم تک‌چرخ می زدم تا غرور و قلدریم را به آنها ثابت کنم.

یک روز هنگام تک‌چرخ زدن ناگهان با دختری برخورد کردم که روی زمین افتاد و با توهین مرا «خال خالی» نامید! انگار همه غرور و ابهتم شکست. تصمیم به انتقام سختی از آن دختر گرفتم و با دوستم وحید نقشه می‌کشیدم تا حال «سهیلا» را بگیرم. به همین خاطر وقتی از مدرسه بیرون آمد، با یک تک‌چرخ طولانی موتورسیکلت را به او کوبیدم که روی زمین افتاد. شب هنگام پدر سهیلا به در منزل ما آمد و سیلی محکمی به گوشم نواخت و طوری غرورم شکست که تا چند روز از خانه بیرون نمی‌رفتم.

بعد از این ماجرا مقابل مدارس دخترانه بالای شهر می‌رفتم و با رفتارهای هیجان‌انگیزم با چندین دختر رابطه دوستی برقرار کردم. دیگر سهیلا را فراموش کرده بودم که یک روز وحید گفت پسری مزاحم سهیلا می‌شود و او از تو درخواست کمک دارد! غرورم برانگیخته شد و آن پسر مزاحم را حسابی تنبیه کردم. اینگونه روابط خیابانی من و سهیلا شکل گرفت و پایم به مهمانی‌های مختلط در ویلاها کشیده شد.

حالا دیگر مصرف سیگار و مشروبات الکلی برایم به عادت تبدیل شده بود. شب‌ها دیر به خانه می‌رفتم تا مادرم بوی بد دهانم را متوجه نشود. از سوی دیگر، پنهانی ترک تحصیل کرده بودم و به مدرسه نمی‌رفتم که روزی سهیلا مدعی شد باردار است. او مدام گریه می‌کرد. از مادر و خواهرم خواستم به خواستگاری او بروند، ولی فقط ۱۷ سال داشتم و سربازی نرفته بودم. اصرارهایم بی‌فایده بود به همین دلیل روزی به منزل خواهرم رفتم و با سرقت انگشترش سهیلا را نزد زنی بردم که ادعای سقط جنین داشت. ولی او فقط دارو داد و ادعا کرد جنین ۴ ماهه است و دیگر کاری نمی‌تواند انجام بدهد.

خلاصه من سهیلا را در یکی از بیمارستان‌ها رها کردم و سر از مهمانی‌ها و پارتی‌ها درآوردم. حالا دیگر معتاد شده بودم که یک شب به چنگ پلیس افتادم و موتورسیکلتم را توقیف کردند. از آنجا به خانه مجردی یکی از دوستانم رفتم و پای بساط مواد و مشروبات الکلی نشستم تا اینکه باز هم وحید خبری از سهیلا آورد که او به دنبال من می‌گردد تا مانند گذشته با هم باشیم، ولی من زمانی که به یک مهمانی می‌رفتم، سهیلا را ترک موتورسیکلت جوان دیگری دیدم. با عصبانیت به خانه رفتم و جنجال به پا کردم. مدتی افسرده بودم.

مادرم که متوجه اعتیادم شده بود، مرا در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کرد تا اینکه خواهرم گفت سهیلا ازدواج کرده است. مدتی بعد بالاخره محل سکونت او را پیدا کردم و پنهانی به خانه‌اش رفتم، ولی ناگهان مردی زنگ خانه او را به صدا درآورد و من از ترس پا به فرار گذاشتم که روی پله‌های همسایه مرا به اتهام دزدی گرفتند و به کلانتری بردند. آنجا وقتی فهمیدند من دزد نیستم آزاد شدم، ولی آنقدر روح و روانم به هم ریخته بود که تصمیم به خودکشی گرفتم.

یک روز از خانه بیرون آمدم و خودم را مقابل یک خودرو سواری انداختم. مدت زیادی در کما بودم و وقتی بالاخره چشم باز کردم، پاهایم تکان نمی‌خورد؛ برای همیشه قطع نخاع شده بودم و اکنون سال‌هاست ویلچرنشین هستم.

با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد اقدامات مشاوره‌ای و روان‌شناختی برای جوان ویلچرنشین در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

کد خبر 963060 منبع: خراسان

  • علت انفجار مجتمع مسکونی در قم اعلام شد | ۴ واحد مسکونی آسیب دیده‌اند + تصاویر جدید

  • ردپای دختر گمشده شیرازی در افغانستان |‌ اظهارات جنجالی یک وکیل | دست داشتن باند مخوف سیاهپوشان افغان در ربودن زنان و کودکان

  • خودکشی جوان ۲۳ ساله در اتاق‌خواب

  • انفجار یک مجتمع‌ مسکونی در قم + عکس و ویدئو

  • قطع نخاع شدن قلدر مدرسه در یک ماجرای عشقی | سهیلا گفت باردار است و…

  • آخرین آمار از شهدای حمله رژیم صهیونیستی | ۱۲ شهید در یک خانواده | ۴۷ شهید کمتر از ۱۸ سال سن داشتند

  • برسد به دست داور استرالیایی!

  • دست بر ماشه‌ایم | هشدار ۲فرمانده ارشد؛ دشمن اشتباه کند محکم‌تر از قبل پاسخ می‌دهیم

  • مقایسه رفتار جنجالی فغانی با رونالدو و گواردیولا + ویدئو | امتناع ستاره های ورزشی از دست دادن با نماینده صهیونیستها

  • علیرضا فغانی عکس‌هایش با ترامپ را منتشر کرد | سپاسگزارم که…

  • واکنش تند وحید شمسایی به عکس‌های جنجالی فغانی با ترامپ

  • واکنش جالب مجری شبکه سه به پخش نشدن جشن قهرمانی چلسی

  • قطعی آب در این مناطق تهران

  • پیشنهاد جنجالی آمریکا برای «زنگزور» در مرزهای شمالی ایران

  • در پایگاه مخفی میرون چه می گذرد؟؛ اینجا مغز متفکر اسرائیل در جنگ‌ با ایران است | گزارش ویژه شبکه ۱۲ اسرائیل | ما مسئول همه چیز هستیم…

  • مشاور رهبر انقلاب: اگر قرار باشد مذاکره به توقف غنی‌سازی منوط شود، قطعاً چنین مذاکره‌ای انجام نخواهد شد

  • یادآوری این ۱۴ اسم به ظریف درباره نفوذ؛ واکنش تند به سخنان او درباره کاترین شکدم | ظریف چه گفته؟ | «دسته‌گل‌های شما یکی دو تا نیست جناب ظریف!»

  • هشدار انصارالله به ابوظبی و ریاض

  • بلاگر اسرائیلی لحظه شکست پدافند اسرائیل از موشک ایرانی را ثبت کرد + فیلم

  • برگ مهم ایران برای نشان دادن ضرب شست به آژانس | چرا تعلیق کافی نیست؟

  • خداحافظی استقلال با مدافع متعصب

  • آخرین وضعیت تیم ملی والیبال ایران پیش از دیدار با لهستان | روز و ساعت بازی اعلام شد

  • تراکتور پیشنهاد پرسپولیس را رد کرد

  • خودکشی جوان ۲۳ ساله در اتاق‌خواب